آمدیم و امسال از هر سال سختتر سؤال دادند. آقا دبیر شیمیمان گفتند که امسال شیمی را سخت میدهند. آقا میگویند یک سال در میان، عمومیها سخت میشوند و …
سؤال: اینجاست که آیا سخت بودن سؤالات حقیقت دارد؟
جواب: در بعضی سالها، واقعاً سؤالها نسبت به سالهای پیش از آن، سخت بوده است. اما از این مطلب چه نتیجهای میتوان گرفت؟
سخت یا آسان بودن سؤالها اصولاً بحث مهمی نیست، زیرا کنکور یک مسابقه است. اگر سؤالها سخت باشد، برای همه سخت است و اگر آسان باشد، برای همه آسان است. کنکور مثل امتحان مدرسه نیست. در کنکور نمرهی هر کس فقط در مقایسه با دیگران سنجیده میشود. اگر سؤالهای یک یا چند درس سخت باشد، قویترها لطمهی بیشتری میبینند.
آنها میخواهند و عادت کردهاند که به همهی سؤالها پاسخ دهند؛ پس وقت و انرژی بسیاری روی هر سؤال خواهند گذاشت و از نظر روانی لطمهی بیشتری میبینند و حتی ممکن است زمان پاسخ به سؤالهای ساده را نیز از دست بدهند. برای مثال در کنکور سال 89، درس زیستشناسی کمی متفاوت با سالهای
قبل مطرح شده بود و با اینکه داوطلبی توانسته بود زیست را بالای 80 بزند،
اما باز هم در جلسه از نظر روحی به هم ریخته و کنترل خود را برای فیزیک و
شیمی از دست داده بود. او فکر میکرد، زیست را خراب کرده و با همین روحیهی تضعیف شده، بسیاری از محاسبات فیزیک و شیمی او نیز با بیدقتی همراه شد، در حالی که درصد بالای 80 برای زیست سال 89، درصد بسیار خوبی بود.
به این فکر نباشید که به تمام سؤالها پاسخ بدهید. ممکن است چند سؤال نخست در یک درس بسیار دشوار باشد یا اصلاً سؤالی ابتکاری باشد که پاسخ دادن به آن، همهی ذهنتان را در بر گیرد. شاگردی میشناسم که در ابتدای جلسه نتوانسته بود به 5 سؤال اول ادبیات پاسخ دهد. او این را در کنکورهای آزمایشی تمرین کرده بود و میدانست ممکن است در ابتدای آزمون کمی مضطرب باشد؛ پس با شهامت صفحهی اول ادبیات را ورق زد و در انتهای وقت عمومی در زمان ذخیرهی خود، به 4 سؤال از آن سؤالها پاسخ داد و صاحب رتبهی تک رقمی درکنکور همان سال شد.
فکر نکنید، بقیه دارند به آن سؤالها پاسخ میدهند. سؤال سخت برای همه سخت است. بهتر است در چنین مواردی، کمی از خود راضی شوید و به خودتان بگویید، وقتی من نمیتوانم به این سؤالها پاسخ دهم، وای به حال دیگران! بهتر است در جلسه، نگاهتان
معطوف به دفترچه و مدیریت زمان خودتان باشد، نه اینکه بخواهید مدام زیر
چشمی ورق زدن و نوع عملکرد دوست ممتازی را که در جوار شما نشسته است را
بپایید.
تنها
دانستن کافی نیست. ببنید در کنکور، علاوه بر تسلط بر مفاهیم علمی، باید بر
ذهن و فکر و روحیه هم مسلط بود و این یعنی توانستن علاوه بر دانستن.
ناخدای خوب مهارتش را در طوفان نشان میدهد. یادتان باشد که این دریای متلاطم است که از شما شناگری ماهر میسازد.
هیچ درسی را کنار نگذارید:در هر درس به دنبال سؤالهایی بگردید که جواب آنها را میدانید. اگر در یک درس فقط سه یا چهار سؤال را پیدا کردید که میتوانستید جواب دهید، امیدوار باشید با همین شرایط هم میتوانید نتیجهای در حد خودتان بگیرید. باید بدانید بین درصد صفر و سفید گذاشتن، با درصد 10تا20 درصد، از نظر تراز و نمره، تفاوت بسیاری است و میتواند تا چند صد نفر رتبه را جابجا کند.
کسی برنده است که دور دیگری هم بازی میکند.
اگر در جلسه متوجه شدید که در درسی در آزمون، درصد مورد انتظار خود را کسب نمیکنید
(شاید هم اشتباه فکر کنید)، ناامید نشوید. درسهای دیگری هست که هنوز میتوانید خودتان باشید. این مهم است که برآیند یک آزمون خوب باشد. داوطلبان حرفهایی مانند یک مبارز خستگیناپذیر ممکن است در درسی ضربه بخورند؛ اما نفسی تازه میکنند و برای درس دیگر خودشان را مهیا میکنند. اگر به داوطلبان موفق بنگرید، میبینید که آنها لزوماً بهتر، باهوشتر، سریعتر و قویتر از دیگران نبودهاند، بـلـکــه پـشـتـکـار بیشتـری داشتـهانـد و زود تسلیم نشدهاند.
و توصیه آخر:
گاهی همه چیز کمی تیره مینماید
باز روشن میشود زود
تنها بدان
این حقیقتی است
بارانی باید
تا که رنگین کمانی برآید
و لیموهایی ترش
تا شربتی گوارا فراهم شود
و شاید
روزهایی در سختی
تا که از ما
انسانهای توانا بسازد.